۱۳۹۸ اردیبهشت ۳۰, دوشنبه

شوخی ل

شوخی لکه‌های ابر
در آبی فراخ 
جشن با‌د و درخت
در گرگ و میشِ محلهِ پای کوه
وزن دم
میان بینی و سینه
آکندهِ نام ها و یاد‌ها
شهر‌ها و سال‌ها
چهره‌ها و صدا‌ها‌ی رفتگان و آیندگان
پس واپسین باز‌دم
همین دانش زیبا بود 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...