شوخی لکههای ابر
در آبی فراخ
جشن باد و درخت
در گرگ و میشِ محلهِ پای کوه
وزن دم
میان بینی و سینه
آکندهِ نام ها و یادها
شهرها و سالها
چهرهها و صداهای رفتگان و آیندگان
پس واپسین بازدم
همین دانش زیبا بود
هزارهها از کجا به جا از کی به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از یادم رفت آمد یادم همهِ هزارهها اینجا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر