درودها فرهتا،
امیدوارم که خوب و خوش باشی یا دست کم خسته نباشی،
من دیشب دو بار نزدیک بود بمیرم.
یعنی اگر با معجزهای خود تن به خود نیامده و از جا نپریده و درست در لحظه قطعی خفگی، نفس گرفتار را با سرعت و شدت بیرون نداده بود حتما میمردم.
این اتفاق دو بار افتاد، انگار مرگ با همه وزناش روی جانام افتاد طوری که دیگر از خوابیدن میترسم میترسم که خواب بکشدم یا تن دیگر به گاه، یاری نکند و دلام از کار بیفتد.
من پیشترها بارها در خواب دچار حالت خفقان شده بودم ولی همیشه پیش از به خطرافتادن بیدار میشدم و نفسام را رها میکردم ولی جوری که دیشب غافلگیر شدم هرگز نشده بودم.
روز جمعه یک خانم دکتر متخصص ریه به من زنگ زد: ویزیت تلفنی(از دو روز پیش به من خبر دادند که میان هشت صبح تا هشت شب این دکتر تماس میگیرد، انگار از طرف بیمارستانام این قرار ماهها پیش جور شده بود.)
بر خلاف دکتر خانوادگیام که پنج دقیقه هم درنگ نکرد این دکتر به راستی وقت گذاشت و بسیار پرسید و با دقت به جزئیات گوش داد.
قرار شد برایم دو پمپ تازه بنویسد(یکی ش باید همانی باشد که تو میگفتی. من بی غیرتی بزرگی کردم و دیر جنبیدم و نتوانستم تو را باخبر کنم و راهنمایی بگیرم برای این ویزیت)پرسید "ادور"را تا کنون به کار بردهای؟
گفتم آره، ولی یادم نیامد که این پمپ(اگر همان گونهِ کپسولییی باشد که به کار میبردم به درد نخواهد خورد چون پیوسته دچار سرما خوردگی میشدم)کارگر نبود.
قرار شد مرا برای اسکنینگ ریه بفرستد.
هر بار به دکترم میگفتم مرا به یه متخصص معرفی کن، میگفت نیاز نداری.
خلاصه چنین حال و روزی دارم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر