عبارت از مرگ بود
دستِ بریدهای که در رویا
روی میخهای سرخ میرقصید
لوحِ پرندهای که با صدای پرندگانِ بسیار
دایره میبارید
بوی دوری که ذرات را
سبز و زرد و سفید و
سبز و زرد و سفید میکرد
درختی که با تنی ناتمام
لبِ پرتگاهی میوه می داد و
میوه میانداخت
صدای روییدن و افتادن
دمیدنِ دم از دم
سایه از آیه
رویشِ نیزها از تلانبارِ تهِ پرت
همه در همه
همهمه در همهمه
عبارت از عبارتِ مرگ بود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر