۱۴۰۲ مرداد ۱۵, یکشنبه

عبارت ا

 عبارت از مرگ بود 

دستِ بریده‌ای که در رویا 

روی میخ‌ها‌ی سرخ می‌‌رقصید 

لوحِ پرنده‌ای که با صدای پرندگانِ بسیار 

دایره می‌‌بارید 

بوی دوری که ذرات را

سبز و زرد و سفید و 

سبز و زرد و سفید می‌‌کرد 

درختی که با تنی‌ ناتمام

لبِ پرتگاهی میوه می‌‌ داد و 

میوه می‌‌انداخت

صدای روییدن و افتادن

دمیدنِ دم از دم

سایه از آیه

رویشِ نیزها از تل‌انبارِ تهِ پرت‌

همه در همه

همهمه در همهمه

عبارت از عبارتِ مرگ بود




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...