نی میزنم از نیام زنی میروید
با ابرو و لب اشارهای میگوید
نی میزنم و زنی گل نی در دست
آینده ی رفته ی مرا میبوید
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر