مژده ی مژده ها: آزادی برادر ته تغاریام مهدی از زندان پس از شش سال مگو بگو شش هزار سال
نیکبخت آنکس که بی ناموس شد
خم نشین بزم جالینوس شد
آتش غار فلاتون تیز کرد
شعله ور بر خرقه ی سالوس شد
زاغ کر چتر فریبایش شنید
ساکن زیبایی طاووس شد
بوف کور آمد به رقص بندری
مست رنگ نغمه ی ققنوس شد
باغ رویای جوان پر چشم از او
خواب پیر از چشمکاش کابوس شد
هر طرف رو کرد رسوایی شکفت
نو بهاری پر کنار و بوس شد
عشق زد زیر صراط مستقیم
انحراف جاده ی چالوس شد
آن یکی نازید و این یک گاز داد
این یکی لاسید وآن یک لوس شد
مرد و زن شرم و حیا از یاد برد
اهل حال عالم محسوس شد
فیلم هندی چاک بر پندار زد
رستخیز مصر پاپیروس شد
دست از پستان همی بیعت گرفت
بین رانها رقص اختاپوس شد
نسترنها مش قاسمها آخ و اوخ
از غیاث آباد تا لائوس شد
هر که سجده بر کلیتوریس کرد
بی هراس از انگلیس و روس شد
نوشدارو از کس تر میطلب
مار در شلوار کیکاووس شد
...........................
این دیالوگ میلیونها سال پیش
داغ بین واژن و فالوس شد
لاابالی چون پرزیدنت باش
کز زمین جوشید و تا ژیندوس شد
پرزیدنت حسین شرنگ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر