۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

تک‌گوییِ حلقه‌ها



به پرستو نیکقدم و چکاوک‌اش




تک‌گوییِ حلقه‌هایِ شرق نزدیک به غشِ ناشی‌ از صرعِ زنجیر‌ی که می‌‌توانست به درد بشریت آزاد از خرد موعود بخورد یا نخورد:
ول می‌‌کنم می‌‌رم از شر همه تون راحت میشم
ول می‌‌کنم می‌‌رم از شر همتون راحت
ول می‌‌کنم می‌‌رم از شر همه‌تون
ول می‌‌کنم می‌‌رم از شر
ول می‌‌کنم می‌‌رم از
ول می‌‌کنم می‌‌رم
ول می‌‌کنم
ول‌ل‌ل‌ل‌ل

آهای! کجا!
منو با خودت ببر!
منو هم با خودت ببر!
منو هم با خودت ببر نذار اینجا تک و تنها بپوپوسم
منو هم با خودت ببر نذار اینجا لب مرگ‌و ببوبوسم
منو هم با خودت ببر نذار اینجا لب مرگ‌و ....کسی‌ به زنجیر‌منجیری چیزی نیاز ندارد؟ ما در زندگی‌ اجتماعی پیشین خود وظایفی داشتیم دست می‌‌بستیم پا می‌‌بستیم در می‌‌بستیم دروازه می‌‌بستیم لنگر می‌‌بستیم باغ می‌‌بستیم وحش می‌‌بستیم صف می‌‌بستیم حلقه به حلقه روی هم کنار هم زیر هم می‌‌نشستیم نقل مجلس شب‌نشینی زندانیان می‌‌شدیم توی شعر‌ی سرودی ترانه‌ای قبض خرید و فروش روحی‌ روانی‌ چیزی می‌‌جرینگ‌جرینگیدیم دست نسناسی می‌‌چرخیدیم بر پشت حسین‌دیوانه‌ای نزول خونین می‌‌کردیم حضور صحنه افروز داشتیم رشته‌ی سنگین تمدن بودیم عزت داشتیم احترام داشتیم وزن داشتیم قافیه داشتیم عمو‌ی بافنده داشتیم عکس داشتیم تفصیلات داشتیم مصاحبه داشتیم: احساس شما چیست؟ بستگی! شعار شما؟ همبستگی‌؟ وظیفه‌ی شما؟ پیوستگی! من گیسِ لنگر تایتانیک بودم من پای فیلِ سفید بودم من گردن ببرِ بنگی بودم من رشته‌ی گریبان اوین بودم من سوگ‌افزارِ اسید الشهدا بودم من مچ مریلین مونرو بودم من کمر سن فرانسوا بودم من بند تنبان مجنون بودم من سلسله‌ی زلف لیلی بودم من حافظه‌ی ماکارونی بودم من استبداد فضا بودم من چسب خط چینی‌ بودم من نگاه مار زنگی بودم من آواز دیو بودم من سکوت چار‌دیوار بودم من یک حلقه دو حلقه سه سیصد همه ی حلقه‌های زنجیر‌ها و زنجیره‌‌های از ازل تا اکنون تا ابد بودم و هستم و خواهم بود و
س س س سرِ صرصر زبانه‌ی پرچ‌شده‌ام حکمتی ساییده میخ
آرد کف دهن حلقه‌ی گمشده‌ام آبابابابِ د‌د‌در‌در‌دریا‌یا‌یا
ی یه یک ل لگ لگدِ پر‌ر‌ر‌ر جر‌جر‌جرررررینگ به خا
به خا
به یه
به یه‌ی ممخ‌مخ ترعم!

-آهای! واررواررا واررواررونوا!
پررنسِ معاصر به هوش آمد!
یک انگشتانه شررری بیار‌ر برریز توی حلق‌اش!


۴ نظر:

  1. من بند تنبان مجنون بودم!

    توووووووووووووووووووووپ

    پاسخحذف
  2. ها‌ها ها‌ها ها....از دیشب دور از جان‌ات گلودرد گرفته‌ام! الان قهقهه زدم بدتر شد! کاش هلودرد می‌‌گرفتم!

    پاسخحذف
  3. کاش منهم لبخندی!بندی! از حلقهقه ی حقیقی شرنگستان بودم! فعلن دلخوشی ام این است که مجازن مفتخرم.ای خوش به حال رفقات.
    اعلیحسسرت حضور همایون

    پاسخحذف
  4. دم‌ات گرم! هر جا باشیم در سخن با هم‌ایم!

    پاسخحذف

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...