عشقبازی چه باشد
دو برهمسوارگی
عاشقِ بیهمبازی چه کند
طیِ خود سوارِ پیادگی
به همین مارکیدوسادگی
آه! آه!
زهی بیچارگی!
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر