چنان سرخام
که هندوان کشیدهاند
صف که به پوستام
بکشند انگشت
که هندوان کشیدهاند
صف که به پوستام
بکشند انگشت
بمالند به پیشانی
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر