آی قاطی!
آبِ کشور را جویدی تا بروید
دمات از جلو جلوِ مردم
آی مردم!
قاطی شدی
که درختها از دمات بترسند
آی قاط!
خودت را قاطیِ این ماردم نکن!
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر