سپاس زندگی را که زندگی هنوز زندگیسم نشده تا منها و توها و اوها به اسم فرقههای بی شمارگانهی زندگیست، به جان همدیگر افتاده آن را آوردگاه تعصبهای مرگبار کنیم. سپاس زندگی را که استعدادِ جنونانگیز دین و دکترین ندارد و نمیتوان از آن حزب و مسجد و کلیسا و کنیسه ساخت. سپاس زندگی را که به هیچ چیز باور ندارد حتا به خودش. با اینهمه هنوز و همچنان در کمال بی ناموسی هست و از خودش با نبوغی تعطیلناپذیر نگهبانی میکند. بله! سپاس بی کران زندگی را!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
دیو شدم د
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...

-
به خواهرزادهام وحید رشتهداری شیدا نخستین "عشقِ زندگیِ من" بود! یک عشقِ به راستی گیومهنشین! روزی طرفهای عصر، داشت ا...
-
الان، دوستی، محسن شمس، ویدئویی برایم فرستاد، با چند خط تلخ، مبهوت. دیدم و تنام سیخزار شاخ شد. لینک آن را پایین همین نوشته میگذارم. رف...
-
جریانِ این عشقِ ریشنفکرانِ اسلامیرانیست به موی گندیده چیست؟ آیا این یک فتیشِ نوین است؟ آیا این مو از پیازمو گندیده یا از سیرمو؟ از...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر