خواب میبینم که نازنین یوسفی دارد مرا جیغکشان میزاید و من چهچهه میزنم جیکجیک میکنم قارقار میکنم رازنامه میخوانم سر تکان میدهم دم تکان میدهم و خیلی خیلی خیلی خوشحالام که نازنین یوسفی دارد مرا جیغکشان میزاید.
پرندگانی که از دهنام میپرند
صدای ذهنام را میبرند
می روند توی نخ آبی
می نشینند بر کلاه آواز
می گذارند تخمهای قیری
می شمارند جوجههای شیری
تک میزنند به چشم آینده
آ را میدرند
یند را میخورند
در را باز میکنند
باز را کیش میدهند
قو را قاره میکنند
قاره را قورت میدهند
تا را کا میکنند
ووس را بوس میکنند
ع را قاب میکنند
قاب را آب میکنند
سی را چوب میزنند
مرغ را سر میبرند
چشمه را به آتش میکشند
در آتش شنا میکنند
در آتش زنا میکنند
در آتش استمنا میکنند
نوشتم چکید
نقطه از ذهن ام
منطقام پرید
پرنده با اسم بسیار
دهنام را زا
دهنام را یید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر