۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

یاد جک لیتن: دست چپ به همراه ات!


بیداری‌ام با خبر خواب بی‌ بیداری جک لیتن غمناک شد. او در کنار دکتر دیوید سوزوکی و تنی چند دیگر، از دوست داشتنی‌ترین کانادایی‌ها و وجدان بیدار این کشور بود. او از نو جوانی، و به رغم پدر کنسرواتیو-سیاستمدارش، بیشتر عمر خود را به کوشش در گسترش ایده‌های سوسیال‌دمکراتیک، و دفاع از حقوق کارگران و تهی‌دستان گذراند. حزب او، نیو‌دمکرات پارتی( ان‌دی‌پی‌) در قیاس با دو دیگر چهره ی عریان و آراسته ی کاپیتالیسم=لیبرال و کنسرواتیو،به دلایل بسیاری، از جمله رایگان کردن بهداشت برای مردم کانادا در چند دهه ی پیش، بسیار محبوب بود.من از همان آغاز همیشه به این حزب رای داده ام، چنانکه بیشتر چپ‌ها و شوراننده‌ها نیز. و این بار به ویژه در استان ما کبک به صورت بی‌ پیشینه‌ای به او رای دادند. طوری که حزب راست ملی‌ اینجا=بلاک کبکوا تمام کرسی‌هایش را در پارلمان از دست داده و منحل شد. این یک شوک سیاسی بسیار بزرگ برای بورژوزی ناسیونالیست کبک بود.جک، در قیاس با پخمه‌های عبوس و جرج بوش مآبی چون استیون هارپر کنسرواتیو یا رهبران فاسد و دغلباز لیبرال پارتی، انسان خوشرو، بی‌ شیله پیله و محبوبی بود. یک تیپ کارگری پر شور و شوق.یک ماه پیش که عکس‌اش را در روزنامه‌ای دیدم، بسیار دلتنگ شدم. کاملا تکیده و در تسخیر مرگ بود. پس از دو سه سال تلویزیون ندیدن، او را در برنامه‌ای دیدم که یک روز خودش را به رغم بیماری، در بیمارستانی به جای یک پرستار گذراند: یک پرستار بیمار. او از این ابتکارها بسیار داشت. امشب در پارک ژان مانس، کنار کوه، در محل تام‌تام،به یاد او شمع می‌‌افروزیم. اگر در مونترالی بیا.کم پیش می‌‌آید دل‌ام برای یک حیوان سیاسی، یک رهبر اوپوزیسیون تنگ بشود. این یکی‌، دیگر بود.جای جک لیتن در سیاست فدرال کانادا مدت‌ها خالی‌ خواهد بود. یادش شاد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...