یک گله ژنده پیل، با خرطومهای شق گرد آمده گرد مورچه ی کوتولهای که زه زده زیر وزن ارزنی، با نگاه ریز، خبری خطیر را در تاریخ مخاش ورق میزند:
-اگر این مورچه پیل شود همه را میخورد.
-اگر این نفله را له کنیم همه کوتوله میشویم.
-اگر این
-اگر این
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
عجب خوب بود شرنگ عزیزم
پاسخحذفخوبی از خوانش توستای دال مهربان ام!
پاسخحذف