به ساسان شهبازی
پیاده شد
به جمله بست اسب
سوار شد
سوارِ است
تاخت تا تهِ شتاب
ریخت از کتاب
همه در مه ها میکنند
پشتِ هایش هر کسی
همهِ مه است
( مهِ ها ها ها
مهِ همهمه)
باشد
نباشد
هزارهها از کجا به جا از کی به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از یادم رفت آمد یادم همهِ هزارهها اینجا
ایکاش متشاعران!فراوان این روزها این شعر را بخوانند و کمتر زحمت ما بدارند!
پاسخحذفدم ات گرم
بهبه! همایون گل! دمات توپ!
پاسخحذف