به ساره سکوت و بنیامینِ نوزاد
پرنده
بر دست سکوت
می نشیند
در دست سکوت
می خواند
می پرد
از سکوی ت
بر دست سکوت
می نشیند
در دست سکوت
می خواند
می پرد
از سکوی ت
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر