از زمان انتشارِ دو کتابِ آخرم، پس از سخنرانی براهنی در رونمایی ۲۰۰۹ یکی از آنها تا کنون هیچکس یک سطر هم در بارهِ من و کارم ننوشته است:
اینم یه جورشه!
اینم یه جورشه!
مهدی گنجوی نخستین منتقدی ست که در این پاراگراف نگاهی کلی به کارِ من افشانده!
از او سپاسگزارم برای توجهاش به آن چیزی که هر چه بیشتر رایج میشود غریبتر میماند: شعر!
...
...
مهدی گنجوی:
"از نظر من میراث شعر حسین شرنگ چند وجهی و متنوع است. بخشی به کوشش او در راستای افزودن به شعر حجم برمیگردد. به نظرم نسبت حسین شرنگ با شعر حجم مثل نسبت منوچهر آتشی با شعر سپید است. بخش دیگر میراث شرنگ در پررنگ کردن هزل و هجو سرایی در شعر نو است. به عبارتی او هم راستای فیگوری چون عبید زاکانی در شعر نو ایران قدم برداشته است. همزمان با شرنگ، شعر نوی طنز توسط افرادی (از قبیل اکبر اکسیر) پیش کشیده شد، اما شعر طنز آنها اصولا نکتهسنج، باریکبین و حکیمانه بوده است و نه چون هجوهای شرنگ برهم ریزنده، هدفریز و پاسخگریز. شرنگ از جمله شاعرانی ست که خودش را همزمان با شعرش تعریف و اختراع کرده است و در واقع شعر هم برایش هنر است و هم هویت. شعرش همراه با امکانات اجراییاش ریتم های متعدد میگیرد. توان خیره کنندهاش در اجرا دچار محدودیتهای لحنهای رسمی چون حماسه، تغزل و تراژدی نیست، بلکه برخاسته از امکانات هجو است. در نتیجه ریتم شعرهایش متعدد و کمتر شنیده شده است. به عبارتی او تاریخ شنیداری شعر را با لحنهای متعدد، گاه بومی و گاه غیر رسمی خود فربه کرده است. در پاسخ به پرسش من از او درباره نسبتش با شعر حجم و نسبت شعر حجم با فیالبداهه نویسی پاسخی نوشته است که در وبلاگهای جوش (حسین شرنگ) و وبلاگ یدالله رویایی منتشر شده است."
"از نظر من میراث شعر حسین شرنگ چند وجهی و متنوع است. بخشی به کوشش او در راستای افزودن به شعر حجم برمیگردد. به نظرم نسبت حسین شرنگ با شعر حجم مثل نسبت منوچهر آتشی با شعر سپید است. بخش دیگر میراث شرنگ در پررنگ کردن هزل و هجو سرایی در شعر نو است. به عبارتی او هم راستای فیگوری چون عبید زاکانی در شعر نو ایران قدم برداشته است. همزمان با شرنگ، شعر نوی طنز توسط افرادی (از قبیل اکبر اکسیر) پیش کشیده شد، اما شعر طنز آنها اصولا نکتهسنج، باریکبین و حکیمانه بوده است و نه چون هجوهای شرنگ برهم ریزنده، هدفریز و پاسخگریز. شرنگ از جمله شاعرانی ست که خودش را همزمان با شعرش تعریف و اختراع کرده است و در واقع شعر هم برایش هنر است و هم هویت. شعرش همراه با امکانات اجراییاش ریتم های متعدد میگیرد. توان خیره کنندهاش در اجرا دچار محدودیتهای لحنهای رسمی چون حماسه، تغزل و تراژدی نیست، بلکه برخاسته از امکانات هجو است. در نتیجه ریتم شعرهایش متعدد و کمتر شنیده شده است. به عبارتی او تاریخ شنیداری شعر را با لحنهای متعدد، گاه بومی و گاه غیر رسمی خود فربه کرده است. در پاسخ به پرسش من از او درباره نسبتش با شعر حجم و نسبت شعر حجم با فیالبداهه نویسی پاسخی نوشته است که در وبلاگهای جوش (حسین شرنگ) و وبلاگ یدالله رویایی منتشر شده است."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر