۱۳۹۵ مهر ۳۰, جمعه

مکسِ شعرِ


مکسِ شعرِ اسمال‌کش‌ات را بگذاری کنار و زبانِ کیری‌ ناهین شجفی‌ها(که همان زبانِ مداح‌های خامنه‌ای است: "حاجی...،" با این تفاوت که چپ‌های قبیلره‌ای در کونسرت‌هایش غش می‌‌کنند)را بچسبانی به دهان‌ات و پیشِ خودت و چهار تا غنچه تو خونچهِ دیگر فکر کنی‌ که وااو! انا خاتم‌النسوان مکس بر شعر!
حیفِ آن مکس!
 

۷ نظر:

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...