۱۳۹۵ آبان ۱۰, دوشنبه

در حضرت شم


در حضرت شم ز غیر سی‌ شویم چشم
بر هم ننهد به دام‌اش آهویم چشم
من خیره به غنچه‌ام که شمسی‌ گوید
صد بوس خفن بگیر و من گویم چشم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...