۱۳۹۸ تیر ۲, یکشنبه

چنان د

چنان دستی از آینده خواندم
که درد‌هایم از دم
لالایی مرفین شدند
زخم‌هایم از قهقهه شکفتند
نه!
جانم!
ببخشید!
نه به سوی این خلا روم
نه خواهم سراغ‌ام آید
بر می‌گردم به اکسیژن بوق
یا با دم جاودانه زندانی
فرو می‌روم در دل دم!
تمام!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا