۱۳۹۸ تیر ۱۹, چهارشنبه

سلام د

سلام دائی،
حال خودت و جوجه وون چطوره؟
هیلا آروم‌ته بو؟
نی‌نی‌مانی در چه حاله؟
همرو کتکی نخورده‌ای دست خواهر بژرگه؟
دوش‌ای نگاه عجیب و لبخندی به هیلا دلوم به فریاد یه.
کتک‌خوردن روزانه گوچگ دو ماهه‌ای دست خوه نوزده ماهه ش، تاثیر‌ی روی دل مو به اندازه بمب اتمی یه!
گوچگک زیر دو ماهه داشت خوی حالت چهره و لبخند‌ی‌ای هیلا‌ش جادو اکه، جادو‌ی دوستی، که خویشی مهربون ببو و اکده نزنتی!
در آ لحظه دلوم ا‌خواست بغلی کنوم و تا چهار‌پنج سالگی هیلا بدوم، هما سنی که هیلا تازه افهمه که چه دسته گلی داره کنار‌ی!
نادونی هلما و سنا چه دنیا‌ی سرشار‌ی دارن خوی کیمیا و آقا‌سام!
هیلا کوچولو در حقی ستم بو‌ای طرف تو و سعید.
دوش فکروم اکه شاید هیلا تو ذهن کوچکی فکر اکنه که مانی یه و سعید کاهوم بو، و یه حتما تقصیر مانی‌یه...ها‌ها ها ها
ندر همه تون!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا