۱۳۹۸ آذر ۱۱, دوشنبه

گرد آ

گرد آتش همیشه آمده‌ا‌ند گرد
در دست‌ها و دهان‌هایشان
تکه‌های لذیذ خدایی داغ
بخار می‌ کند
جامی‌ از رگ جاودانگی
در میانه می‌‌گردد
چنان شادند که انگار
وعده‌ای دیگر 
خدایی دیگر
خورده‌نوشیده می‌‌شود
بی‌ آنکه کم شود
مویی از میانشان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...