در دائره یکی از پنجی
پنجِ خمِ خمار
با خویشکاریِ درجا
گردیدن
گردی و حرف مفت
حتی اگر الف باشی
هزار تاریکی یک قصه
در دائره
دری گردانی
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر