پیش میبینم پیش بینی ام
افق بنبسته را
برستاخیزانیدم
هشت تیره ابدیت
تکانام دهید آنقدر
که بیدستان بروید از سر بادها
بپرد مرگ
پیش بینیام بخارد
احساس کنم در آینههای هوا
بوی بی نهایت سگ را
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر