۱۳۹۹ شهریور ۱۴, جمعه

آنکه زً

 آنکه زًل زده بود از ازل

به رخ‌ات

تا ا‌بد آینه بود

برگی گرفتار از

آذرخش

در فولاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...