۱۳۹۰ آبان ۲۳, دوشنبه

نازم را بروم جگرم را بخورم دورم


نازم را بروم جگرم را بخورم دورم بگردم قربان‌ام بروم چاکرم‌ام نوکرم‌ام آخ! چقدررررررررررر دوووووووووست‌ام دارمممممممممممممم آشخور عشقم‌ام ...شبانه روز در اندرون گاندی واژگونی که من باشم چنین اوراد ضاله ی لذیذی سوپرانو می‌‌خوانند. آنوقت تو می‌‌خواهی‌ مرا قانع کنی‌ که بیش از من نازت را می‌‌روی جگرت را می‌‌خوری دورت می‌‌گردی قربانت می‌‌روی چاکرتی نوکرتی آخ چقدرررررررررررر دوووووووست ات داری آشخور عشقتی و بنابر‌این در کمال واژگونی از من گاندی تری! به حرف حق‌های نشنیده!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...