۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

بره ی نشئه



* کودک کوچه ی بن بست : علی‌ جلالی


این بره ی نشئه
هنوز نه عادت به زنگوله‌اش کرده
نه بویی از علف برده
نه نوشیده جرعه‌ای آینه
ترک گله‌اش کرده
بعععععععععع! بعععععععععع!
این دور و بر میش و بزی نیست؟
چوپان عزیزی، چیزی؟
آواز نشنیده ی نی‌
تنگ-حوصله‌اش کرده
خیال خام می‌‌چرد
 می‌‌رود بی‌ هوا
بععع!
قصاب نازنینی
کارد تیزی؟
از خود بیگانگی‌سخت
 پرت از مرحله‌اش کرده
بعععععععععع!
 مسیحی‌، چنگیزی؟
بععع!بععع! بعععععععععع!
سکوتی
عید قربانی
 پرهیزی؟
آواز زنگولهاش 
له‌اش کرده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...