۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۴, یکشنبه

این بر نقی‌ فکنده هم اهل نجف بود



یک نقطه زیر حق نه‌ و لامی میان آن
وانگه بزن چنانکه فتد باطل از تکان
فواره‌ای ز دست تر‌انگیز و شاد باش
تا چند می‌‌خوری غم احساس شیعیان
زنجیر‌و سینه‌و قمه‌و زن‌زن است این
اثنا حشر‌قبیله‌ی پر‌روی  پر فغان
ما را چه گر یکی‌ به امام دهم پرید
گو ده نفر پرند بر آن خلد‌آشیان
ما لشکری کبوتر خوش‌فضله دیده ایم
بر بارگاه ضامن معروف آهوان
 این بر نقی‌ فکنده هم اهل نجف بود
باشد کبوتران حرم را خط امان
رو دست خود به موج کوته کر آب کش
مستهجنی بگو و به فتوا مزن دهان

مرد زمانه دوش بگفت این حدیث نغز
بر آستان صوتی این رادیو بمان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...