۱۳۹۲ اسفند ۱۷, شنبه

باز کرمِ شب‌کتاب


بهشت مار‌سحر بیانی‌


باز کرمِ شب‌کتاب
پرید تو تاریکی‌ِ کلفت
کشید روزنه
تو تاریکی‌ِ دراز
مو به مو
آیندهِ خندهِ تو را
تو استخوانِ سرِ من نوشت

۲ نظر:

  1. سِحر ِ بیان ِ تو
    درین شب ِبیابان ِ بیان
    سَحَرها می نشاند!
    جوش را عشق است.


    پاسخحذف

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...