الاهه دراگ: بیتا خجسته
همیشه لیز نیست
لحظهای که از آن میخوری
لحظهای که از آن میخوری
در جاده زدم عمری
بر پوست موزه
رسیدم به نگاه نقاش
لغزیدم
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر