۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

وحشی غزل زادروز غزل نادری(اصالتا شرنگ)


از غزل آموز اخلاص لعب
لهو بوس‌اش نخل سر‌تا‌پا رطب
ای که خواهی‌ بوسی آن پر‌خوشه را
بایدت هر لحظه هفتاد و سه لب
صد حصیر‌آباد زیر سایه اش
گرد می‌‌گردند با ورد طلب
بولهب را دوزخ آبادان کند
بنگرد گر‌سوی حمال الحطب
لولیان پشت زمین را بشکنند 
گر نشیند ماه او بر بام شب
وای بر آن دل‌ که زنجیری نشد
در جرینگستان آن ختم طرب
باد ناموس پرزیدنت برد
نیست کار باد وحشی بی‌ سبب

۲ نظر:

  1. می بوسمت پرزیدنت دوست داشتنی من...یکی از زیباترین انسانهایی هستید که من می شناسم ...لاو یو تو د ایند.....

    پاسخحذف
  2. فدای تو‌ای غزل نازنین ام! اندکی‌ از زیبایی‌ را از دوستی‌ با تو به ارث برده ام! تو هم یک از عزیزترین انسان‌های زندگی‌ من هستی‌، و آی‌ لاو یو انتیل د اند اف لاو!

    پاسخحذف

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...