اتوبان زندگی : اتوبوس سبز
کی کلکاش کنده است؟
من که وارفته پلاسمایم
در برهوت سلول ها؟
یا من که آویختهام به مویی
از هفت آسمان؟
یا من که دو پاره ام
در هر پاره ام
دو پاره ی دوباره ام
یا من که که تکرار پارگی تا مرز گسیختن ام
گسیخته جانام از تن ام؟
من که...؟
یا من که...؟
کلکهای منهای من کنده است
منهای من، شنهای بیابان
بازیچههای جنون جغرافی
درهای یا
یای درها
نام یک چکه یک نقش
بر سکههای باران
میل فراوان ریختن
با ریختهها آمیختن
رفتن تا ته سفرها و سفرههای آب
روییدن در آینه ی بی شمار چهر
طبیعت خندان روزها
رویای ماورایی شب ها
رقص پروانهای در آمازون
دفتر خاطرات شهری در چین
میوی گربهای در آسیا
گریه ی کودکی در آفریقا
جیغ جغدی در مریخ
لایه ی سگی در یکشنبههای ماه
فریاد نهنگی در منجمد-قطب شمالی خورشید
پراکندگی
پراکندگی تا انفجار توحید
انقراض غولهای ژوراسیک-آسمانی
پخشیدگی، پلاییدگی، تا ژرفای هر چه هست
هر چه هست
هست و کلک نیست
کندنی نیست
هستی محض هستی محض هس...
پرزیدنت حسین شرنگ
بسیار عالی
پاسخحذفاین نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفپاشا جان، معذرت میخواهم! الان، از طریق ایمیل متوجه شدم که تو این پیام را نوشته بودی، نه عدنان! بسیار ببخش! پنجاه هزار و یک سالگی است دیگر! فدای تو وزیر نظارت بر کبراهای جاودان جوش!
پاسخحذف