سیلاب رستخیز
شنای جای دست تو در
نقطه ی سرخ جوش
بخار سایه ای
که لب پر زنان
پرواز حباب را
سنگین میکند
پرزیدنت حسین شرنگ
دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیوچه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر