۱۴۰۳ آبان ۶, یکشنبه

این نامه





این نامه را در هفته نخست اعتراضات برای دوستی نوشتم که مرا در واتس اپ به رگ-ویدیو-بار ایران اینترنشنال بسته بود:


...


رویایی زمانی گفته بود که چوپان‌های ایران از فوتبالیست‌هایش با فرهنگ‌ترند:

ارتشبد علی‌ کریمی‌ در روز سوم تظاهرات‌ها از موضع کاپیتان به ارتش دستور می‌‌دهد که به مردم بپیوندد: انگار مطمئن است که این ارتش، همان سپاه نیست و ته گلویش پر از جاوید‌شاه است و غافل از اینکه کار اصلی ارتش، دفاع از مرزهاست و نه:نترسیم نترسیم...

خطر خارجی‌ هم نه تنها افسانه نیست که از از پشتِ سر‌آیندهِ آینهِ ایران‌اینتر‌نشنال نیز به ما نزدیک‌تر است..


ژنرال صدا و سیما ثابت، سرتیپ شاهین نجفی و نو بزرگ ارتشتاران، سپهبد مسیح علینژاد، غیر از قذافیزاسیون-صدامیزاسونی آمیخته با سودومیزاسیونِ هر که کوچکترین ایرادی بهشان بگیرد هیچ چیزی بر زبانشان نمی گذرد.

مسیح واقعا موجود، در وی او ای، خواستار منحل کردن سازمان ملل و توبیخ بایدن و سپس حمله به سفارت‌خانه‌های جیم‌الف شد.

گماشتگان صدای آمریکا با دهان باز به این آغا محمد خانم قرن بیست و یکم نگاه می کردند و حس می کردند زمین از مدار خارج خواهدشد.

این روزها بهترین کار ما پخش و پلا کردن ویدیوهای ایران اینترنشنال نیست.


این عربستان فارسی، اکنون تبدیل به مرکز فرماندهی عملیات آغا مسیح خانم و مجاهدین و تجزیه خواهان شده.


هر چند رژیم کاری کرده که بسیاری از ایرانیان، همه دشمنان‌اش را دوست خود می‌‌پندارند و با چنان دوستانی دیگر به دشمن نیاز‌ی نیست: تحریم‌ها و تخریب‌های اقتصاد‌ی و اجتماعی و فرهنگی‌، همه کار آنهاست(یا همکاری با رژیم غارت و چپاول)از درون رژیم ملت را شکنجه می‌ دهد و از بیرون، اسرائیل و آمریکا و عربستان و امارات و ترکیه و حتی جوجه اردک زشتی همچون الهام علی‌ اف.


از همین روست که اگر کار این تظاهرات‌ها به خون و خشونت و سلاح‌کشی‌ و شعار و رفتار‌های مجاهدین‌پسند بیانجامد در افق‌اش جنگ داخلی‌ زبانه خواهد کشید: همه کوشش عربستان سعودی و اسرائیل و آمریکا کشاندن ایران به همین پایان سوریه‌ای و لیبیایی است و کشتار‌ها و آوارگی‌های میلیونی کشوری خشک و گرفتار.(علی‌ جوانمردی و مسیح‌جون الان جیغ آمریکایی‌ می‌‌کشند. بکشند.)

پیروز هرج و مرج ناشی‌ از جنگ‌های قومی و مذهبی‌ و فرقه‌ای و پیایند آن، دخالت نظامی خارجی‌‌ها، ملت ایران نخواهد بود: ایران، انبار باروت است بهتر است در کشیدن کبریت، پروای بسیار کنیم.

گر نیک بنگری، این رژیم بدترین برانداز خودش است: رفتار‌ش با مردم ایران در این شرایط تحریم و تنگی و افسردگی و روان‌نژندی همگانی با اینهمه زورگویی و خشونت و پر رویی و و بی‌ شرم و پروایی، همچون زدن کارد پیوسته به تن خودش است.


پیوسته به پای خودش تیر می‌‌زند و خون خودش را هدر می‌‌دهد.


نه تنها هیچ امتیازی نمی‌‌دهد بلکه پیوسته طلبکار ملت هم است.


رژیم را باید گام به گام به پس راند و از آن امتیاز گرفت.


زنان می‌‌توانند این مردکان و زنکان زورگو را تا اندازه‌ای به زانو در آورند.



جهان، بیش از همیشه، هرت‌شهرِ قانون جنگل شده و زورمندتران، کشور‌ها را هم همچون هندوانه از گردونه تاریخ، پرت و پخش و پلا‌ی جغرافیا‌های خونالوده ِ سوخته می‌‌کنند.


ایران را در چنین جهانی‌ باید دید و با صد و هفتاد میلیون دست، سر پا نگه داشت.


امت‌پسندان و قوم‌پرستان، دغدغه نگهداشت آن را ندارند و تنها به جدا سری و ساختن کشورک‌هایی‌ می‌‌اندیشند که مشتی پسر خان یا رئیس قبیله آنها را اداره خواهند کرد و بیش از پیش، بی‌ دفاع‌تر پایمال زورگویان خواهند شد.


کشورک‌های بازمانده از یوگسلاوی، اقلیم کردستان، و هولناک‌تر از همه، لیبی‌ سه شقهِ بازار برده فروشان، افغانستان تاریخا سوخته، سودان دو پاره دچار خونریزی پیوسته، دروازه‌های بهشت بزرگ نیستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...