۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

بر قوس‌های رویا


بوی شعله ی پر در حافظه ی هوا : سرور جوان




دریاچه پشت پلک هایم
گهواره ی حضور
حضور پنهانی‌ که می‌‌وزد
بر آرام سینه سرخ و
استراحت یاس
نتی سر نک آن
خشی بر شاخه ی این

قوهایی پریده از پرتو دایره 
میان آب گرد می‌‌گردند و می‌‌نگارند
با شکم‌های روشن 
سرور این حوالی را
سرهایشان سیر ثریا می‌‌کند
بر قوس‌های رویا

چهره‌ام لانه ی آسمان
صندلی‌ ام
تعارف ابدیت




پرزیدنت حسین شرنگ

۲ نظر:

  1. دایره ای بود و روی حباب های مدور لیز می خورد تمام این شعر.
    ممنون پرزیدنت عزیزم که اسم من را گذاشتید بالای این شعر.

    پاسخحذف
  2. فدای تو سرور عزیزم، نام تو پیشانی شعر را بلند کرد.

    پاسخحذف

هزاره‌ها ا

هزاره‌ها از کجا به جا از کی‌ به اکنون رفتم هر بار همهِ جایگاه از  یادم رفت آمد یادم همهِ هزاره‌ها اینجا