زیر ورسک تاریخ
الدورادو دسپرادو
شکمها گور زر
سرها برج زهر
شرر-مارها زبانه کش
گرد دژ کهرباگون
جفتهای پاره با وصلههای سبز و زرد
خود را به انگشتها مینمایند
انگشت بزرگ با اشارهای گیج
در همه چیز فرار میکارد
سوراخها خیره به بیرون
بیرون، عریان و ماسیده در خیز خسته اش
خواب گاو صندوق میبیند
گاوی در صندوق همه نعره میکشد
شاعری روی نعرهاش ماع مینویسد
گوساله ی زرین قلمرو طاعون را
با تپالههای تازهاش به عطسه میانگیزد
اوپشو! اوپشو!
کجاست سلامتی با بوی نرگسها و یونجه ها؟
بوی آتش چرب و دود چسبناک و بخار خون
خونی که هر لحظه میریزد و شعله ور میشود
خون سرشته با سریشم فاسد ژنی در آستانه ی فروپاشی
فروپاشی بزرگ سر-شکمهای توزرد
کپسولهای پر سم گاز و گوز
زردروغهای آینده سوز
زردوزخ، فشرده لب بر لب فردوس خانم
رنج آسوده میمکد
می مکد رویا از خواب کودک
در بیداری جوان تزریق کابوس میکند
می مکد اکسیژن از فضا
سیری از غذا
تری از آب
نور از آفتاب
لخت میکند زندگی را
مرگ را تجزیه میکند
تحلیل میکند
حل میکند
حال میکند با دهشت همه
می خوابیم و در خواب هم
بیدار میشویم
از بیداریهای این خواب بیمار ای همه!
ای کشتگان دروغ چوپان!
ای دریدگان رمه!
به دیدار در آیینه ی گمشده
کی بیدار میشویم؟
پرزیدنت حسین شرنگ
ای کشتگان دروغ چوپان!
پاسخحذفای دریدگان رمه!
به دیدار در آیینه ی گمشده
کی بیدار میشویم؟
می خوانمت همیشه حسین شرنگ عزیزم. خواندن تنها کاری ست که از دستم بر می آید.
از خوشیهای نوشتن برای من، همین خواندنهای خوش است: خواندن چوپان که خوشی خواند و نوشت را میشناسد.
پاسخحذف