۱۳۹۰ فروردین ۶, شنبه

اینجاست که هستی‌ تو نردبان هستی‌ تو می‌‌شود.

ناگهان در همین سیاره، سیاره-قاره-کشور-جوش-شهر-خیابان-آپارتمان دیگری بر تو آشکار می‌‌شود. زندگی‌‌ای دیگر، ابر و باد و مه‌ و خورشید-فلکی دیگر در آغوش ات می‌‌گیرد. پس مادر-سیاره-نژاد منقرض‌پنداشته شده ات پس از پنجاه هزار و یک سال تبعید و بی‌ خبری، همچنان زنده است.دل‌ کیهان در تو می‌‌تپد. شادی دیدار زرافه‌ای از جهانی‌ دیگر، جهانی‌ که داشتی از یاد می‌‌بردی، اینجاست. اینجاست که هستی‌ تو نردبان هستی‌ تو می‌‌شود.

۲ نظر:

  1. اینجاست که نردبان هستی تو علامت سوالی است که به زرافه ها غبطه می خورد

    پاسخحذف
  2. زرافه یکی‌ از بزرگان جمهوری وحشی شرنگستان است. اینجا کسی‌ بر دیگری غبطه نمی‌‌خورد. هستی‌ هم فراگیر است و بر بخشی از خود رشک نمی‌‌برد. هستی‌ خودش نردبان هستندگان است. با اینهمه دم ات گرم هدیه جان!

    پاسخحذف

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...