با حولهای از بوسه و لاس تر، چهره ی سنگین وزن زندگی را خشک خواهد کرد : غزل نادری
دررررررینگ!
رینگ فرجام!
-پرزیدنت! بومایه! بومایه!
روزی در واپسین دم پانزدهمین راوند
بنگگگگگگگگگگگ!
سر مرگ زیر هوک چپ من
رآکتور جرقّه خواهد شد
شرنگگگگگگگگ!
چانه ی من روی آپرکات مرگ
شیرجه در سونامی خواهد زد
و ما هر دو همزمان
وحشتناکاوت خواهیم شد
پس از من
دیگر کسی نخواهد مرد
وای بر جاودانگان!
پرزیدنت حسین شرنگ
دیگر با جه رویی به شما نگاه کنم و ببوسمتان./...مرا ببخشید که نمی دانم چطور این را ندیده ام ...باور کنید امکانش نیست ...من همان زمان به احتمال قوی شما را می خوابندم و ناموستان را به باد می دادم ...قربانتان 1000 بار ...ندیدم این لینک را ...شرمنده ام ...به هر حال شما را 10000000 می بوسم سر تا پا....
پاسخحذفهاها هاها هاها ها....ای غزلکم روزم را در این ساعت نه شب، زیبا کردی، با این حرفهای حصیرآبادسوزت! من همین الان آنلاین شدم و با دیدن این جمله ات چند دقیقه ریسه رفتم.چقدر این ده میلیون بوسه ات چسبید. هفتاد و سه میلیون دهان کم آوردم. من میگذارم این اتفاقات بیفتد تا تو مرا بخوابانی و ناموس وحشیام را بر باد دهی! فدای تو چندین قرن نوری! بوسههای کیلومترشمارنوری گسیخته از حصیرآباد تا ژیندوس!
پاسخحذف