۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

سونامی



ژاپن به موج بزرگ نگاه می‌‌کند و شناور می‌‌شود


چهره بر کفِ اقیانوس
خیره به خزه های بی زمان
دُم بر سطح موّاج می کوبد
سگ هایِ کوه پیکر باد را به جانِ هم می اندازد
با دندان های ارهّ ایِ آب
آبِ غُرّانِ سفید
تمدّنِ سواحل را هار می کند
موسیقی مهیب اش را
بر شاخه هایِ آذرخش می آویزد
به تندر اوراد تند می آموزد
بازی کنان با فرهنگِ خشک خاک
ترس می تند
انقراض می پراکند
و ساعتی چند بعد
جای چهره به دُم می دهد
در آب هایِ آسوده
آسوده می خندد
محوِ بازیِ دلفین ها 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...