۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

یک چهارپا



موری کهن‌ام سوار پیلی کورم

آینده‌ای از گذشته‌ای بس دورم

هم‌ وزن زمان اگر چه دانش دارم

از گفتن دانه‌ای از آن معذورم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیو شدم د

    دیو شدم دیو که دیوانه نگردم رودِ دد و دیو‌چه را خانه نگردم خیره شدم خیره که آیینه ببیند چهرهِ بیگانه و باگانه نگردم محو شدم محوِ تو و بو...